بدیهی است ویژگی جامعه ایده‌آل اسلامی، همان ویژگی‌هایی است خداوند حکیم برای دوران حکومت منجی عالم بشریت، حضرت امام مهدی (عجل‌ الله تعالی فرجه الشریف) توصیف فرموده است و شاخصه‌های اصلی آن را نیز در آیات متفاوتی بیان نموده است که ذیلاً فقط به شرح یک آیه بسنده می گردد:

الف – خلافت در زمین:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ»

ترجمه: خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد.

خلافت به معنای جانشینی است. چه جانشینی در حاکمیت (نظام سیاسی و حاکم) و چه جانشینی در مردم.

جامعه‌ای که نظام سیاسی آن بر پایه‌های ظلم استوار نباشد و ظالمین و مستکبرین عالم نیز حاکمان آن نباشند، جامعه ایده‌آل است.

اما، بدیهی است که اولاً حاکمان مستکبر تعداد اندکی هستند و فقط وقتی می‌توانند بر خیل کثیر مردم حکومت کنند که مردم به اطاعت، تسلیم و کُرنش در مقابل آنها تن در دهند، و ثانیاً تا مردم هوشیار، بصیر و مقتدر نباشند، مقاومتی در مقابل طواغیت و زیاده خواهان ندارند و چه بسا به اندک ارتزاقی راضی شده و خود فروشی کنند. پس، جامعه‌ی ایده‌آل جامعه‌ای است که غالب مردمش مؤمن و اهل عمل صالح باشند. به جای خدا طاغوت را عبادت نکنند و برای اندک معاش دنیا، تن به ذلت، پشت هم‌اندازی، تنبلی، رشوه، پارتی‌بازی، رانت‌خواری، دزدی، ربا، لهو و لعب، شهوت‌گرایی و ... ندهند.

جامعه‌ی ایده‌آل، جامعه‌ای است که شرایط و امکان را برای احقاق حق همه انسان‌هایی که حقوق‌شان ضایع شده است [مستضعفین] مساعد نماید. مستضعف شخص یا جامعه‌ای است که به رغم برخورداری از استعدادی که «حق» می‌آورد، به خاطر ظلم دیگران و جهالت، در نقطه ضعف قرار داده شده و محروم گردیده است. خواه این مستضعفِ مُحقّ امام بر حق باشد یا توده‌ی مردم. لذا در آیه دیگری در توصیف این جامعه فرمود:

«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» (القصص، 5)

ترجمه: و خواسته‌ايم (اراده نمودیم) بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست (مستضعف) ‏شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [امامانِ مردم] گردانيم و ايشان را وارثان [زمين] كنيم.

دین حاکم و غالب:

«وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ»

ترجمه: و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر نماید.

قبلاً به صورت مفصل توضیح داده شد (1) که دین اختصاص به «اسلام» یا سایر ادیان الهی ندارد، بلکه به مجموع «هدف، برنامه و روش زندگی» که متشکل از نوع «جهان‌بینی» و نیز «ایدئولوژی و شریعت» یا به تعبیر دیگر «بایدها و نبایدها»ی منطبق با آن جهانی بینی و هدف است، «دین» اطلاق می‌گردد. لذا هر کافری نیز دینی دارد و تمامی ایسم‌ها نیز نوعی دین هستند.

خداوند حکیم در این آیه می‌فرماید: از ویژگی‌های جامعه ایده‌آل در جهان‌بینی اسلامی آن است که دین حاکم و غالب بر مردم (از حکومت گرفته تا متن جامعه)، همان دینی باشد که خدا به آن راضی است و نه آن که هدف و روش زندگی مردم مطلوب و مرضی طواغیت، فراعنه، گردنکشان و مستکبران باشد. و خود فرموده که این دین نزد خدا فقط «اسلام» است (إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ). یعنی همگان با برخورداری از جهان‌بینی منطبق با حقایق عالم هستی، تسلیم امر خدا باشند، نه آن که خواسته و ناخواسته، تسلیم اهداف و خواسته‌های دیگران باشند. بدیهی است آن برنامه و روش زندگی که از جانب خدا تدوین و ابلاغ نشده باشد، از جانب خدایان کاذب دیکته و القا شده است و یقیناً منطبق با منافع آنهاست و نه رشد و فایده‌ی جامعه انسانی. و یقیناً مبتنی بر جهل بشری است، نه علم، حکمت و مشیت الهی.

تبدیل خوف به امنیت:

«وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»

ترجمه: و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند.

خوف، ترس، نگرانی و دغدغه‌های دلهره آور، همه مربوط به «آینده» است و «حزن»، غم و غضه، همه مربوط به گذشته است. نه کسی از گذشته می‌ترسد و نه کسی غصه آینده را می‌خورد. بلکه آدمی غصه آن چیزی را می‌خورد که در گذشته از دست داده است و خوف حوداثی را دارد که ممکن است در آینده رخ دهد. بیماری، فقر، ناتوانی، درماندگی، بیچارگی، مورد تهدید یا ظلم قرار گرفتن و ...، همه از خوف‌های مربوط به آینده است.

امروزه همه جهانیان در «خوف» زندگی می‌کنند و عامل اصلی این ترس و نگرانی نیز را عدم محدودیت و پایبندی حاکمان ظالم، جباران، سرمایه‌داران فاسد و خلاصه «مفسدین فی الارض» به هیچ چارچوب و قانونی می‌باشد می‌دانند. به عنوان مثال: می‌گویند: امریکا بیش از 2000 کلاهک هسته‌ای دارد، روسیه بیش از 1200، چین حدود 600 یا بیشتر، اسرائیل 220، انگلیس، فرانسه و آلمان و برخی دیگر از کشورها نیز هم چنین. مستکبرین امنیت خود را با به رخ کشیدن تسلیحات جنگی حفظ کرده‌اند و امینت دیگران را نیز با همین قدرت نظامی به مخاطره می‌اندازند. دائم تهدید کرده و لشکرکشی می‌کنند و همیشه خوف دیوانگی آنها بر دل جامعه حاکم است. در بُعد اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، اطلاعاتی، ارتباطی و ... نیز همین‌طور.

آحاد بشر همیشه در خوف بوده و خواهند بود و این خوف و نگرانی عمومی از آینده، امروزه مشهودتر است. حتی مردم در کشورهای ثروتمند یا به قول خودشان برخوردار از «لیبرال دموکراسی»، در تظاهرات‌ها، اعتراض‌ها و انتفادها از رژیم‌های سیاسی یا اقتصادی حاکم بر خودشان می‌گویند: نه تنها نگران آینده هستیم، بلکه هیچ نطقه روشنی ندیده و امیدی به آینده نداریم. پس، تبدیل «خوف» به «امنیّت» در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، از ویژگی‌های جامعه ایده آل اسلام است. جامعه‌ای که هیچ کس در آن از آینده، خود، فرزندان و دیگران نترسد.

خداپرستی و دوری از شرک:

«يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا»

ترجمه: [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند.

پرستش نیز اختصاص به ادیان الهی و برخی از مکاتب بشری چون بودیسم یا هندوئیسم ندارد. بلکه همه آحاد بشر را شامل می‌گردد. چرا که نوع بشر ذاتاً و فطرتاً پرستنده [مألوه] است. بشر از یک سو فقر و نیستی است و از سوی دیگر عاشق کمال و هستی می‌باشد. پس به صورت دائم و مستمر، چیزی را «کمال» شناخته یا فرض می‌کند و برای رشد خود و تقرب به کمال خود، به آن وابسته می‌شود. پرستش یعنی «وابستگی مطلق».

پس همگان، دانسته و نداسته، خواسته و ناخواسته، وابستگی دارند، یعنی بنده، عبد و مألوهِ إلهی هستند. خواه إله حقیقی (الله جل جلاله) و خواه إله‌های کاذب. مانند: بت‌های سنگی و چوبی، مستکبران مدعی الوهیت و ربوبیت، چون فرعون قدیم یا امریکا و انگلیس جدید و خواه بنده‌ی هوای نفس، که جز خواسته‌های نفسانی خود نه چیزی می‌بییند، نه چیزی می‌شنوند و نه چیزی می‌فهمند.

«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)

ترجمه: پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت ‏خواهد كرد آيا پند نمى‏گيريد.

پس، جامعه ایده‌آل اسلام، جامعه‌ای است که در آن غالب مردم موحد باشند و هیچ إله و معبود کاذبی را در هدفگذاری و پذیرش ربوبیت خود با خدا شریک نگیرند.

نکته مهم:

اگر دقت شود، هر چند در ابتدای آیه به «ایمان و عمل صالح» اشاره شد، اما تصریح به عبادت پروردگار عالم و دوری از شرک (يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا) در انتهای آیه آمده است. چرا که تحقق کامل آن مستلزم ایجاد شرایط، امکانات و زمینه‌ی مناسب و مساعد است.

بدیهی است شرایط کنونی به شکلی است که مردم تحت ظلم و استبداد قرار گرفته‌اند. بسیاری از مردم هستند که اگر کلام حق درست به آنها ابلاغ شود، ایمان می‌آورند – بسیاری از مردم ضعیف هستند و اگر تحت فشار قرار نگیرند، به خاطر حداقل مواهب زندگی به خواری و ذلت دیگران تن نمی‌دهند – بسیاری از مردم به خاطر هجمه ضد تبلیغ و القائات کذب و منحرف کننده، از مسیر عبودیت خارج شده‌اند – بسیاری دیگر جاهل و غافل هستند – و  مؤمنین بسیاری نیز وجود دارند که از شرایط مساعد و امکانات مناسب جهت رشد بیشتر محروم مانده‌اند. اما اگر حکومت الهی شد، امام بر حق و منتخب خدا، یعنی انسان کامل هدایت مردم و جامعه را در اختیار گرفت – غالب مردم مؤمن و اهل عمل صالح شدند – دین خدا بر فرهنگ عمومی مردم غالب شد و خوف و نگرانی مردم از آینده تبدیل به امنیت شد، آن گاه دیگر هیچ عامل ناخواسته  و تحمیلی دیگری برای انحراف، کفر و شرک باقی نمی‌ماند، مگر این که کسی به عناد و لجاج با خدا بپردازد و از پوسته، قالب و اندازه‌های انسانی خارج (فاسق) شود و در چنین جامعه‌ای حکم فاسق مشخص است. غده‌ی خارج شده از سیستم بدن جامعه را اگر بهبود نیافت، خارج می‌کنند تا بدن سالم و کامل به حیات تکاملی خویش ادامه دهد. لذا آیه را ختم نمود به:

«وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»

ترجمه: و هر كس پس از آن به كفر گرايد، پس آنانند كه نافرمان (فاسقان)اند.

حال برای تأمل، تفکر، تعمق، تفکر و معرفت و شناخت بیشتر از ویژگی‌های جامعه‌ی ایده‌آل در اسلام، یک بار آیه ذیل را مجدد تلاوت می‌کنیم، با توجه به این مهم که ویژگی‌های جامعه ایده‌آل در سایر جهان‌بینی‌ها، ادیان و مکاتب، ظنّ و گمان، خیال و آروزیی بیش نیستند. اما جامعه‌ی ایده‌آل در جهان‌بینی اسلامی، وعده‌ی خداوند متعال است که حتماً تخلف ناپذیر بوده و محقق می‌گردد:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌« (النور، 55)

ترجمه: خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند.

منبع